آریا مرد کوچک ما

روز جهانی کودک این روزا دومین سال از زندگیت رو سپری می‌کنی، دومین  پاییز زندگیت.... عزیزکم امروز روز توست، روز جهانی کودک. امروز صبح پر انرژی و شادابی بودی اینقدر که ما (من و بابایی) رو به وجد آوری تا برات بنویسیم و این تبریک رو ماندگار کنیم. عزیز دلم، کودک زندگیم، ثمره‌ی عشقی آریایی و یه دنیا وفا، خنده‌های طعم عسلت قلب آسمون رو آب می‌کنه، برات آرزو می‌کنیم تا وقتی آسمون، چشم های قشنگت رو می بینه خنده‌های نازت همیشه تو چهرت بمونه.

در مرداد ماه سال94، آقا رو برای بازدید از مجموعه تاریخی فرهنگی نیاوران همراهی کردیم. آقا بیشتر از وسایل و ابنیه و عمارت ها به فضای سبز اونجا اهمیت میداد و حسابی هم لذت چشیدند.   ...

نیمه اول شهریور به همراه خانواده و پسرخاله ات امیرحسین راهی دامنه های توچال با استفاده از تله کابیین شدیم. به ات خیلی خوش گذشت عزیزم. تو ایستگاه پنج صبحونه خوردیم، پیاده روی و کوهنوردی هم داشتیم. این عکسایی که از اونجا گرفته بودیم.  ...

مرداد 1394، آب و هوای شهر بابل بسیار خنک شد و باران زیاد موجب سیل و خرابی مزارع . خانه های برخی از مردم مازندران شد. برگشت به تهران ما هم تاخیر شد. ماه رمضان هم با عید فطری بسیار خنک تمام شد بود. مهرداد رو برده بردم تا کنار رودخانه قدمی بزنیم. مردم از زن و مرد هیجان آب و هوایی داشتند. بالا اومدن آب رودخانه مردم شهر رو دور رودخانه جمع کرد و تو این اثنا پیدا شدن ماهی های ریز و درشت مردم را به صید و صیادی کشاند. مردم با هرچی که دستشان میرسید اقدام به صید کردن از سبد میوه تا چوب هایی (له له چو هایی) که به چاقو و یا وسیله ای تیزی مجهز بود.   ...

آقا مهرداد سلام پیش از این عکس همیشه وقتی از کنار اتوبوس رد میشدیم میگفتی اتوبوسسسسسسسسسسس/ میخام سوار شم / و ... تا اینکه تو تابستونی که هستیم اونم آخرای مرداد 94 بردمت که سوار اتوبوس بشیم. نظم و ادب و متانت رو حفظ کردی پسرم ... مرسی ازت ...

رفته بودیم نمایشگاه صنایع دستی در تهران، تیر 94، پس از بازدید یه اتومبیل سیمانی در محوطه پادگان عباس آباد بود و آقا هم از این فرصت نهایت استفاده را برد. خدا توفیق دهد   ...

  ...

آریا مرد کوچک عشق ما به این دوچرخه علاقمندند.  رنگش رو هم خودش انتخاب کرد. آبی. رنگها رو که عالی بلده. اختصاصی: دوچرخه مهرداد ...

پایان هفته دوم تیرماه1394، آقا رو در بازدید باغ وحش ارم سبز همراهی کردیم. ایشان لذت بردند و حسابی گشت و گذاری کردند. البته ما (والدین) رو خوشبختانه اذیت نفرمودند. آقا نام  اغلب   حیوانها رو بلد بود. قسمت خزندگان رو که تازگی ها از مهد یاد گرفته بود رو هم بلد بود گر چه با حوصله کمی از این قسمت بازدید فرمودند. یه قسمت هم که ببر بود از بیرون قفس با ببر ناآرام که همش در امتداد قفس در حال رفت و برگشت بود همراهی می کرد. تو گرمای سخت تابستون خوش گذشت به ایشون پسرم دوست داریم...   مرسی پسر ...

* تاریخ عکس: خرداد94 خود مظلوم و معصومی، نیز نگاهت مظلومانه و معصومانه آسمان وجود و دل بی وجودمان دوستداریت را  همیشه نوا سر دهنده است و تو خود دانی نگاه آسمانیت را ستایش همیشگی ما، بدرقه میکند. دوستت داریم ...