مهردادمهرداد، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
مهزادمهزاد، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه سن داره

آریا مرد کوچک ما

در مهمونی تولدی

مهرداد داره بزرگ میشه و دیگه ژست و شخصیتش داره نمو و رشد میکنه و به قول معروف داره شخصیتش شکل میگیره. خداوند کمکش کنه و ان شاالله که همیشه موفق باشه ...
26 شهريور 1397

آخرین جمعه مرداد1397 در پارگ جمشیدیه تهران

آخرین جمعه مردادماه 1397 دسته جمعی رفته بودیم پارک جمشیدیه. به این سرکار خانم و اون داداشجونش حسابی خوش گذشته بود. گردش تو طبیعت تهران شلوغ و آلوده برایشون جذاب و جالب بود. این خانوم هم باباش رفته بودن تو همین پارک گردش و این عکس قشنگ رو انداختن. مهرداد آریا مرد کوچک ما هم طبق معمول با پسرخاله جان مشغول دَدَر بازی بودن . در پایان این پیک نیک و در منزل برای مهردادم حادثه زمین خودن افتاد و ابروش زخمی شد. خدا رو شکر میکنیم که اتفاق بدتر از این نیافتاد عزیزم برات ت ت ت ت ...
29 مرداد 1397

مَهزاد و کارهای عجیبش

تعجبی نداره که کودکان در سنین نوزادی خودشون دست به کارهایی بزنن که ماها آج و واج بمونیم. همین نمونه عکس از دُردونمون. ما که این کارها رو بلد نبودیم. الان نمیدونیم این قایم باشک بازیه یا چیز دیگه  عشقم م م م  ...
29 مرداد 1397

تور یه روزه به ییلاق آهار تهران

برای بار دوم هست که به اتفاق خانواده به منطقه خوش آب و هوای آهار در لواسون میریم. مهرداد نسبت به دفعه گذشته که حدود عید نوروز پارسال بود، بهتر و بانشاط تر بود. خوب گام برمیداشت و احساس خستگی هم نکرد. آریا مرد کوچک ما هوای خواهرش هم داشت. مرسی پسرم. ...
30 تير 1397

دیدن مجید در باغ کتاب

جمعه یازدهم خرداد بود که اهل فامیل، شباهنگام راهی باغ کتاب شدیم. بعد خوردن افطاری حسابی به گشت و گذار مجموعه پرداختیم. حضرتعالی و خانم مهزاد حسابی شادی و پایکوبی و جستن میپرداختید. واژه نوستالژی رو برای اینجور جاها مد کردند که ما هم بکار میبریم اینجا. قصه های مجید، زورو و گروهبان گارسیا و ... *دیدار با دوچرخه سوار، تفنگ و کتاب در باغ کتاب* *با زورو و گروهبان گارسیای نگونبخت* *ژست دوست داشتنی با زورو* (گمون نکنم تا این زمان سریال رو دیده باشه اما عشق به شمشمیر ژست رو هدایت میده) *در سایه لیدی خرامان از نوع حیوان* *در تفکر تعداد گوسپندان(یعنی میشه اینا مال من باشه تا بازی کنم باهاشون)* ...
30 خرداد 1397

سفرنامه یزد- فروردین 97

آخر فروردین یعنی بیست و دوم فروردین هزار و سیصد نود و هفت خانوادگی رفتیم یزد. شما آقا مهرداد میگفتی بریم یونان!! خوب یونان نرفتیم بجاش یزد رفتیم. با این حال جنابعالی میگفتی خارج رفتیم. بهت خوش گذشت همینطوز هم به مهزاد خانم .. اینجا عمارت باغ دولت آباد یزد هست. خیلی هم جفتتون بازی و ورجه وورجه کردین اینجا هم میدان امیرچخماق هست اول مهرداد بعد هم مهزاد آهنگ فتح حروف لاتین یزد رو کردند. کنار این میدان از نمایشگاه مختص مارها هم دیدن کردیم. آریا مرد کوچک ما به مار پیتون هم دست زده. میگه پوست مار پیتون زبره .. اینجا شما و آبجی جوار یه گنبد آب انبار ایستادین   خوش به حالتون بچه ها ...
4 ارديبهشت 1397